مجهولات من

تو اقوامم ثروتمندترین فرد رو تو یه زمینه کاری میشناسم که شاد نیست .با دخترش با خواهراش قهره

تو اقوامم خانواده ایی را میشناسم که زیر خط فقر هستن و او نا هم پر از درد و غصه

من خودم سعی میکنم که بیخیال باشم . به دل نگیرم . اما مگه میشه وقتی سرت رو روی بالشت میزاری آوار غم و فکر و غصه نیاد سراغت

من کسی رو دیدم که از یه زندگی سخت به یه زندگی مرفه رسیده اما وقتی به حرفاش گوش میدی شاد نیست

میخواد ادای آدمای خوشبخت رو در بیاره اما نمیتونه.

دنیا خیلی مجهولِ.و بدتر از اون اینکه حتی از یک ثانیه بعدت خبر نداری

روحم خستس.نمیدونم شاید به خاطر داستانای قجری با پسرمِ.